گفتگوی قرآن پژوهانه با استاد خرمشاهی (1)
به کوشش: سیدمجتبی مجاهدیان و علیرضا کمالی
چکیده
اشاره: او به تنهایی یک پژوهشگاه است! کمتر اهل قلمی را در تاریخ معاصر ایران می توان شناخت که چنین پرکار و ـ به ظاهرـ پراکنده کار و البته چون او دارای کارنامه ای پر برگ و بار باشد. او هرچه می کارد، بهترینش را برداشت می کند. قرآن پژوه، ادیب، زبان شناس، عر فان و فلسفه پژوه، نقّاد، شاعر، مصحح، حافظ و سعدی شناس، مترجم ـ قرآن و متون عقلی و ادبی از دو زبان عربی و انگلیسی ـ، سرویراستار، طنز پرداز و و و چهرهای چند وجهی و اسطورهای از مؤسّس بنیاد دایرةالمعارف تشیّع و عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی استاد بهاءالدین خرمشاهی (متولد 1324 قزوین) به نمایش مینهند که نمونه آن را در این روزگار به سختی می توان یافت.
تنها پس از مشاهده فهرست آثار استاد، افزون بر هفتاد و پنج اثر وزین علمی، اعم از تألیف، تصنیف، تصحیح و ترجمه همچون: دانشنام? قرآن و قرآنپژوهی(دو جلد)، قرآنپژوهی (هفتاد بحث و تحقیق قرآنی)، قرآنشناخت، ترجمه قرآن کریم( با پانوشت توضیحی و واژه نامه)، ترجمه پژوهی قرآن(در دست انتشار)، فرهنگ موضوعی قرآن مجید، قرآن و مثنوی، تفسیر و تفاسیر جدید، ترجمه درآمدی به تاریخ قرآن (وات و بل)، جهان غیب و غیب جهان، چهارده روایت، حافظنامه(دو جلد)، ذهن و زبان حافظ، حافظ حافظ? ماست، تصحیح دیوان حافظ، تصحیح کلیات سعدی، کتیبهای برباد، چشمها را باید شست، سیر بیسلوک، انسانم آرزوست، در خاطر? شط، فرصت سبز حیات، از سبزه تا ستاره، فرهنگ انگلیسی ـ فارسی(شش جلد)، پوزیتیویسم منطقی، ترجمه دین و فرهنگ (میرچا الیاده)، ترجمه علم و دین (ایان باربور)، ترجمه عرفان و فلسفه(استیس)، ترجمه تاریخ فلسفه (کاپلستون) و انتشار بیش از هزار مقاله پژوهشی، در فرهنگنامهها، دایرةالمعارفها و مطبوعات تخصصی، تازه به جان کلام ادیب و مترجم نکته سنج قرآن، سید علی موسوی گرمارودی پی می بریم که در مراسمی از سر غبطه اظهار داشت: به جرأت می توان گفت که نکیر و منکر هرگز از اتلاف عمر بهاءالدین خرمشاهی نخواهند پرسید! و اما، جایگاه متعیّن استاد خرمشاهی در علوم و معارف اسلامی، به ویژه تحقیقات گسترده و عمیق ایشان در پژوهش های بنیادین قرآنی، ما را برآن داشت تا به هر روی، راهی به بهره وری از بیان و بنان استاد بجوئیم. آنچه پیش روی شماست، محصول اولین بخش از گفتگوی مکتوبی است که استاد کریمانه تقدیم معارف کرد تا تحفه ای معرفتی باشد مر مخاطبان فرهیخته نشریه را. معارف
( با سپاس فراوان از حسن ظنّ حضرتعالی به ماهنامه معارف، این گفتگو را چنین آغاز میکنیم که، با توجه به گسترش روزافزون و بلکه شیوع ترجمههای قرآن به زبان فارسی، از نظر شما اصول و معیارهای ویژه ترجمه قابل قبول این کتاب آسمانی چیست؟ حضرتعالی چالشها و بایستههای اساسی فراروی حوزه "ترجمهپژوهی" قرآن را چه میدانید؟ لطفاً بهترین ترجمههای موجود قرآن را برای استفاده قشر دانشگاهی برشمرید؟
( معیارهای ترجمة خوب و مطلوب به زبان فارسی (و طبعاً به زبانهای دیگر هم) از این قرار است:
الف) به نثر معیار باشد؛ یعنی نثری که در متون درسی و دانشگاهی و نگارش آثار مرجع و تحقیقی و رسانههای رسمی به کار میرود؛ زیرا عدول از نثر معیار، دلیل و توجیه لازم دارد، اما قبول و در پیش گرفتن آن توجیه و دفاع لازم ندارد. این نثری است که همة با سوادان ـ البته پیشرفتهتر از صرف با سواد بودن ـ یعنی تحصیلکردگان و دانش آموختگان جامعة ما با آن سر و کار دارند. اغلب آثاری که میخوانند و میبینند همین است. یک درجه پایینتر از نثر معیار، حتی اگر زبان کوچه و بازار نشود، باز هم در حدّ حرمت و قدسیت و آسمانی و اعجازین بودن قرآن نیست؛ اما یک هوا فراتر از آن هم تعداد مخاطبان و درجة مفهومیت آن را کاهش میدهد. بنده در نشریة قرآنی "بینات" مقالهای در همین موضوع و ضرورت استفاده از نثر معیار در ترجمة قرآن و فایدهمندی و فایدهرسانی آن نوشتهام. علاقهمندان مراجعه فرمایند.
ترجمههایی که در 50 ـ60 سال اخیر از قرآن کریم در دست داریم، همه که حدود 50-60 ترجمه است، که میانگین آن یک ترجمه در یک سال میشود ـ آگاهانه یا ناآگاهانه (یعنی بدون قصد و نیّت خاص مترجم) به نثر معیار است.
اینجانب کتابی رو به پایان و در دست تکمیل دارم به نام "بررسی انتقادی ترجمههای فارسی امروزین قرآن کریم" که معرفی و نقد حدوداً 60 ترجمه را، هر یک در 15 تا 30 -40 صفحه، در بر میگیرد. اولین ترجمة مطرح شده در این کتاب که دورة زمانیاش یکصد سال / از مشروطیت تا حال است، ترجمة بصیرالملک شیبانی، از رجال نیکنام معاصر و معاشر با ناصرالدین شاه است و آخرین ترجمه، ترجمة شیوای استاد دکتر غلامعلی حداد عادل است، و بلافاصله پیش از ایشان ترجمه فصیح استاد دکتر سیدعلی موسوی گرمارودی است که بنده افتخار و توفیق ویراستن هر دوی این ترجمهها و در حدود 10 ترجمة دیگر را داشتهام.
ب) دومین معیار این است که اندکی تفسیری یا تفسیرآمیز باشد. زیرا اولاً چنانکه زبانشناسان و ترجمهپژوهان گفتهاند، ترجمه، تفسیری فشرده و بالعکس، تفسیر در حکم ترجمهای گسترده است. ثانیاً وفاداری مطلق و تحتاللفظی به متن مقدس نه ممکن است، نه مطلوب و همین است که کوشش قدما در ترجمه قرآن از آنجا که نظریة پیشرفتهای دربارة چون و چند فن ترجمه و اصول و فروع آن نداشتهاند، چندان موفق و همه فهم و مردم پسند واقع نشده است.
ترجمة قدما، مانند ترجمة مورخ به سال 556 ق (تصحیح و طبع به کوشش استاد دکتر محمدجعفر یاحقی) یا پیش از آن ترجمة معروف به قرآن قدس (تصحیح و طبع به کوشش استاد علی رواقی) و تصحیح و طبع ترجمه و تفسیر قرآن اثر خواجه ابوالفضل رشیدالدین میبدی معروف به "کشف الاسرار" (تصحیح و طبع به کوشش شادروان استاد علی اصغر حکمت)، و تصحیح و طبع ترجمة ابوالفتوح رازی به کوشش استادان دکتر محمدجعفر یاحقی و دکتر مهدی ناصح، و تصحیح و طبع ترجمة سورآبادی به کوشش شادروان استاد علی اکبر سعیدی سیرجانی و چند نمونة دیگر، با آنکه همه گنج شایگان و در کمال اهمیت زبانی و تاریخ زبانی و زبانشناسانهاند، اما امروز، فقط تکواژهها و حداکثر بعضی معادلها و تعبیرات آنها ارزش بیشتر و کارآمدی دارد و دست دوستان و همکاران دکتر محمد جعفر یاحقی و گروه همکارانشان در بنیاد پژوهشهای اسلامی (مشهد) درد نکند که دهة پیش "فرهنگنامة قرآنی" را که سرجمع برابر نهادهای 140 ترجمة خطی فارسی قرآن کریم است، با تصحیح و طبع خوب عرضه داشتهاند، که به حق کتاب سال هم شده، و بنده نقد و نظری دربارة آن نوشتهام که در کتاب "قرآن پژوهی" که نباید با "دانشنامة قرآنی و قرآن پژوهی" (هر کدام اثر اینجانب، و دومی با همکاری 17 تن از قرآن پژوهان) اشتباه کرد، درج شده است.
اما مترجم قرآن به هر زبانی، از جمله زبان فارسی ناچار است که در بعضی موارد، از پیش خود، طبق جوازات ترجمه، افزودههایی بیاورد و یا در قوالب عبارات و ترکیبات تصرف کند. مثال برای مورد اخیر این است که فیالمثل "ان کنتم صادقین" را قدما به صورت "اگر راستگویانید" ترجمه میکردند، اما معاصران بیشتر به صورت "اگر راست میگویید" ترجمه میکنند. مثال برای افزایشهای لازم در ترجمة عباراتی نظیر "سنزید المحسنین" است که ناگزیر باید اینگونه ترجمه شود: "بر پاداش نیکوکاران میافزاییم"، یا مورد دیگر با همین درجه از اهمیت در اواخر سورة زلزال است: "َمَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ* وَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ" که ترجمة ساده و سَر راست و صحیح آن از این قرار است: "آری هر کس همسنگ ذرّهای نیکی کند [پاداش] آن را خواهد دید. و هر کس همسنگ ذرهای بدی کند [کیفر] آن را خواهد دید". چنانکه ملاحظه میشود فعل مضارع در مورد دوم (یَرَه) به آینده ترجمه شده، و مهمتر از آن لازم است کلمات پاداش و کیفر در ترجمة این دو آیه، با توجه به زمینة معنایی، از سوی مترجم افزوده شود. حال چه مترجم احتیاط کند و آنها را ـ مانند عملکرد اینجانب ـ در داخل قلاب بیاورد یا بیرون آن همة خوانندگان گرامی که انس با قرآن و ساختار و بافتار آن دارند میدانند که از اینگونه تعبیرات موجز در سراسر قرآن کریم فراوان است. آری هر مترجم باید قرآن را مفسرانه / تفسیری بفهمد ولی در عمل تا میتواند عناصر تفسیری را در ترجمه، فرو ریزد.
ج) اصل سوم حفظ صیغه و ساختار متن اصلی تا حد ممکن است. فیالمثل "إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأرْضِ خَلِیفَةً"1 را بسیاری از مترجمان اینگونه ترجمه میکنند: "من جانشینی در زمین میگمارم / قرار میدهم." اما بنده معتقدم این ترجمه: "من گمارندة جانشینی در زمین هستم" وفادارتر به متن است و متن را در ترجمه بهتر باز میتاباند. یا در مثال دیگر، در قرآن کریم چنین آمده است: "إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلِیکُمْ بِنَهَرٍ..."2 که بعضی مترجمان چنین ترجمه میکنند: "بی گمان خداوند شما را با جویباری میآزماید" اما بنده معتقدم این ترجمة "یبتلیکم" است، و ترجمة دقیقتر با حفظ صیغه در حد ممکن، بدون آنکه خللی پیش آید، یا از خوشخوانی ترجمه کاسته شود، چنین است: "بیگمان / بدانید که خداوند آزمایندة شما با [نوشیدن یا ننوشیدن از آب] رود باری است".
د) اصل چهارم تبعیت نکردن از فراوانی ادوات و حروف تأکید است که در زبانهای سامی، به ویژه زبان عربی قرآن بسیار زیاد است، و معادل و همانند طبیعی در زبانهای هند و اروپایی از جمله فارسی و انگلیسی ندارد. و این به عهدة ذوق زبانی مترجم و حساسیت طبع اوست که یا الف) تأکیدات را تا حدّی که، و در هر جا که، اختلالی به رسایی و رسانایی جملات نمیزند، بیندازد یا ب) که از آن مهمتر است اینکه جانشین طبیعی دیگری در جمله یا عبارت قرآنی برای آن حرف یا ادات بیابد. فیالمثل "انًّ" را نباید به شیوة مکانیکی و اتوماتیک به "همانا" یا "به راستی" یا به "درستی که" یا "به تحقیق" و نظایر آن که موجودات زندة زبانی در زبان امروز ـ و نیز دیروز ـ فارسی نبوده و نیستند، ترجمه کند.
مترجم باید دریابد که چه کلمه یا تعبیری در فارسی، بیانگر و معادل و بازتابندة حرف و ادات خاص قرآنی در هر جمله و عبارت است و آن را به میان آورد. فیالمثل "انَّ" چه بسیار به معنای "بدانید که"، "حقاً" ، "بیگمان" و نظایر آن است و نباید با او جدل کنند که "بدانید" ترجمة "اعلموا" است زیرا مترجم این نکته را میداند، و میخواهد از ترجمة تحتاللفظی فاصله بگیرد. در موردی از ترجمه بنده "لقد علمتم" را به "نیک میدانستید" ترجمه کردهام. صاحبدلان میدانند که این معادل رساست، اما اهل جدل میگویند که "لقد"، برابر با نیک نیست. اما در اینجا نیک، قید است؛ به این بیت سعدی توجه کنید تا معلوم شود نیک چه معنایی دارد: این مطرب ما نیک نمیداند زد / از بزم برون برید و نیکش بزنید.
پس از آنکه بنده در ترجمه و مقالات ترجمه پژوهانة خود این مسائل، و حتی جواز حذف واو استینافیه، و از آن مهمتر واو زائده را مطرح کردم، از 15-16 سال پیش تا کنون تحوّلی در ترجمه یعنی غالباً ترجمه نکردن ادات، رخ داده چنانکه آقای دکتر محمدعلی رضایی اصفهانی و همکارانشان در ترجمة دستجمعی که از قرآن کریم به عمل آوردهاند، یکسرة قید "ف" را زدهاند و آن را در ترجمه نادیده گرفتهاند. بنده اولین مترجمی بودهام که دریافتهام و این کشف خود را با آثار و اقوال نحویان بزرگ قدیم مستند ساختهام که "ف" در بیش از 90درصد مواردش در قرآن کریم، فاء عاطفه است، لذا در ترجمهام به جای آن، واو عاطفه آوردهام. همین یک حرف و ترجمة درست آن، چهرة ترجمه را در حد خود ـکه کم هم نیست ـدگرگون میکند. یا "واو زائده" تشخیص دادهام در حدود 10-12 مورد، که منتقدان جدل و جنجال کردهاند که مگر ممکن است که در قرآن چیزی زائد باشد؟! در پاسخ: اولاً همین پدیدة نحوی را درست با همین نام از بزرگترین استاد نحو عربی، به ویژه در زمینة ادوات، یعنی ابنهشام در "مغنی اللبیب" یافتهام و در مقالة خود که دربارة همین مسئله (واو زائده) بوده نوشتهام، که در فصلنامه بینات چاپ، و در کتاب "در خاطرة شط"، چاپ انتشارات جاویدان، تجدید طبع یافته است. یک / دو مثال روشنگر است: "وَکَذَلِکَ نُرِی إِبْرَاهِیمَ مَلَکُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ وَلِیَکُونَ مِنَ الْمُوقِنِینَ؛3 و بدینسان ملکوت آسمانها و زمین را به ابراهیم مینمایانیم تا از اصحاب یقین گردد". یا همچنین: "فَلَمَّا ذَهَبُوا بِهِ وَأَجْمَعُوا أَنْ یَجْعَلُوهُ فِی غَیَابَةِ الْجُبِّ وَأَوْحَیْنَا إِلَیْهِ لَتُنَبِّئَنَّهُمْ بِأَمْرِهِمْ هَذَا وَهُمْ لا یَشْعُرُونَ؛4 چون او را [همراه] بردند و همداستان شدند که او را در نهانگاه چاه بگذارند، به او وحی [/الهام] کردیم که [سرانجام] ایشان را در حالیکه هیچ آگاه نیستند، از [چون و چند] این کارشان آگاه خواهی ساخت". بنده جسارت نمیکنم که بگویم چیزی در قرآن زائد است، بلکه عرضم این است که بهتر است در ترجمه حذف شود. هـ) اصل پنجم اقتضائات زبان مقصد (برای ما و در بحث ما: زبان فارسی) است که فیالمثل صفت جمع را برای موصوف جمع، ما مفرد میآوریم که مثالهای این مورد بسیار است. از جمله در همان اوایل قرآن کریم، "صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لا یَرْجِعُونَ؛5 ناشنوا و گنگ و نابینا هستند و به راه نمیآیند". و چه بسیار موارد دیگر که در بخش گفتار مترجم در آخر ترجمهام از قرآن کریم آوردهام (قطع رحلی). یا از اصل زرّین فهم قرآن با قرآن، به مدلول "اِنَّ القرآن یفَسّر بعضه بعضاً" استفادهها بردهام، دست کم بیست مورد. به منبع پیشگفته مراجعه فرمایید.
( از دیدگاه شما نقش دانشهای قرآن پژوهی (علوم قرآنی) در فهم معارف و تفسیر چه اندازه است؟
( از میان علوم پانزده ـ شانزدهگانه قرآنی، نقش علم نحو، و تفسیر از همه بیشتر است. البته شأن نزول هم چه بسیار به فهم درست، و سپس ترجمة صحیح کمک میکند. مترجم قرآن اگر شناگر دریای تفسیر نباشد، کشتی آرزوی او به ساحل رستگاری نخواهد رسید. اگر کسی تصور کند بدون آنکه عمری با تفسیر قرآن آشنا باشد و در آن مطالعات عمیق داشته باشد، میتواند به صرف ظاهر آیات، قرآن را درست ترجمه کند، سخت در اشتباه است. در قرآن بیش از دویست آیة متشابهه داریم که درک آن برای ترجمة درست، نیاز به مراجعه به بیش از 50 تفسیر قدیم و جدید و عربی و فارسی دارد. بیش از 200 آیه هم هست که دشواری لفظی یا نحوی دارد. فقط کافی است که به مشکل لفظی / معنایی / نحوی آیة هفتم سورة آل عمران توجه کنید که با یک نحوه استدلال نحوی و قرائت، راسخان در علم هم دانای تأویل قرآن میشوند / هستند و با استدلال نحوی دیگر، پس از وقف بعد از کلمة "الله"، راسخان دیگر دانای تأویل قرآن نمیشوند / نیستند. یا به دشواری فهم (و سپس ترجمة) اِستوای خداوند بر عرش، یا بودن / قرار داشتن عرش بر آب توجه و تأمل فرمایید. نه فقط ما عجمیان بلکه فصحای عرب هم به صرف آنکه زبان عربی، زبان مادریشان است، به آسانی نمیتوانند به ژرف ساخت آیات / عبارات قرآنی راه یابند. چاره منحصر به غور در تفسیر و نحو (یا جامعتر بگوییم، دستور زبان عربی) و علوم بلاغی است. علوم دیگر قرآنی مانند شناخت مکی ـ مدنی یا شناخت ناسخ / منسوخ و شناخت تاریخ عصر نزول قرآن، همه و همه اهمیت اساسی دارند.
( لطفاً مهمترین منابع مکتوب در این زمینه را معرفی فرمایید.
( در تفسیر، تفاسیر (کهن) شیعی: 1) تفسیر قمی 2) تفسیر تبیان شیخ طوسی 3) تفسیر مجمعالبیان طبرسی 4) تفسیر ابوالفتوح رازی 5) تفسیر المیزان علامه طباطبایی. از تفاسیر اهل سنت: 6) تفسیر جامع البیان طبری 7) تفسیر کبیر امام فخر رازی 8) تفسیر کشاف زمخشری 9) تفسیر بیضاوی 10) تفسیر قرطبی. و برای ملاحظه و شناسایی اجمالی سایر منابع مهم اساسی که باید هر قرآنپژوه، بلکه هر دوستدار قرآن در دست و دسترس داشته باشد مراجعه فرمایید به معرفی پنجاه کتاب طراز اول در همة زمینههای تحقیقات قرآنی در پایان کتاب "قرآن شناخت" که در همین ایام (بهار 1387) چاپ ششم / ویراستة آن از سوی نشر ناهید منتشر گردیده است. اما برای آنکه پاسخ کاملتر شود در همین جا میگویم که همگان به "المعجم المفهرس"، اثر محمد فؤاد عبدالباقی که هم واژه عرب و هم آیه یاب قرآنی است، و همتای ایرانی آن "فرهنگ آماری کلمات قرآن" تدوین دکتر محمود روحانی که برخلاف معجم عبدالباقی، نه بر مبنای مادة لغت، بلکه صورت مکتوب و ملفوظ هر کلمه مرتب شده است، نیاز دارند. همچنین به "فرهنگ موضوعی قرآن کریم / الفهرس الموضوعی القرآن کریم"، تدوین کامران فانی و بهاءالدین خرمشاهی (انتشارات ناهید). نیز از تواریخ قرآن دو اثر فارسی برجسته داریم یکی "تاریخ قرآن" اثر شادروان دکتر محمود رامیار (نقد راقم این سطور به آن، چاپ شده در نشریة "نشر دانش" و بازچاپ شده در "قرآن پژوهی")، دیگری "پژوهشی در تاریخ قرآن" اثر استاد دکتر محمدباقر حجتی که به علوم قرآنی هم کمابیش پرداختهاند. اما دو کتاب مرجع مهم در علوم قرآنی به طور کلی داریم، یکی "اتقان" اثر سیوطی، ترجمة حجتالاسلام سیدمهدی حائری قزوینی (امیرکبیر دو جلد)؛ دیگر "مناهل العرفان" اثر زرقانی، ترجمة مهندس محسن آرمین است که به واقع آثاری ارزندهاند و هیچ قرآنپژوهی از آثاری که نام بردم یا در پایان "قرآن شناخت" معرفی شده، بینیاز نیست.
( نوع نگاه و متد قرآن پژوهی مستشرقان چگونه است؟ ارزیابی شما از دورههای استشراق چه میباشد؟ میزان و نحوه تعامل ـ تأثیرگذاری و تأثیرپذیری ـ پژوهشهای قرآنی مستشرقان بر قرآنپژوهی مسلمانان را چگونه بررسی میکنید؟
( این سئوال خود متشکل از چند سئوال است و اگر قرار باشد پاسخهای مستند با ذکر منابع و شواهد و آثار مستشرقانه عرضه شود، خود به حد یک رساله، دست کم یک مقالة بلند بر میآید؛ اما به همة بخشهای سئوال چند وجهی شما به کوتاهی پاسخ میدهم.
الف) نگاه مستشرقان در قرآنپژوهی، ابتدا خصمانه، سپس رقیبانه، سپس ظاهراً دوستانه و باطناً منکرانه بود و حتی هنوز هم که تلطیف شده، ظاهر و باطن آن فرق دارد. البته گفتن این نکته ضرورت دارد که بنده اصولاً به استشراق و مستشرقان نظر مساعد و خوشبینانه دارم؛ اما وقتی رژی بلاشر در حدود نیم قرن پیش ترجمة شیوای خود از قرآن را به زبان فرانسوی منتشر کرد، با کمال شگفتی سه جملة تهمتآمیز ضد اسلامی و غیرقرآنی که عرفاً به "آیات شیطانی" معروفند و سلمان رشدی کژاندیش وکژآیین نیز نام کتاب عنیف و سخیف خود را "آیات شیطانی" نهاده است، در آن وجود داشت. و این عمل حتی خود مستشرقان و صاحبنظران فرانسوی یا فرانسه دان را به حیرت و هراس انداخت تا بدانجا که پس از چند چاپ، در نهایت از آن حذف شده است.
تاریخ استشراق، به یک روایت، به جنگهای صلیبی در 8-10 قرن پیش باز میگردد. ترجمههای لاتینی قرآن که زودتر از هر زبان اروپایی آغاز شده، آکنده از تهمت و تحریف است. اما هر چه به جلوتر میآییم سده به سده و دهه به دهه نگاه مستشرقان به قرآن بهتر میشود، و اگر ماجرای 11 سپتامبر 2001 در میان نبود ـ که وجهة جهانی مسلمانان را با جهت یا بیجهت مخدوش کرد ـ امروزه میتوانستیم به میراث قرآنپژوهی مستشرقان ببالیم. اما این حقیقت و واقعیت را باید منصفانه اذعان کرد که نگاه خصمانه به نگاهی محققانه تبدیل شده است. و اوج این تصحیح "دید" را باید و میتوان در آثار مونتگمری وات مستشرق / اسلامشناس / قرآن شناس کهنسال اسکاتلندی ـ انگلیسی دید که کتاب مهمش، مشترک بین او و استادش ریچارد بل را که "درآمدی به تاریخقرآن" نام دارد، بنده از انگلیسی به فارسی ترجمه کردهام که از سوی "مرکز ترجمان وحی" در هیئت مطبوعی چاپ و نشر گردیده است. او در این کتاب، هم آثار مهم قرآنپژوهی مستشرقان و مسلمانان را ارزیابانه معرفی میکند و هم از آن مهمتر، پیوست دگرگون و دگرگون کنندهای خطاب به مستشرقان همانندش در اروپا، در پایان کتاب دارد، و در آن میگوید دیگر قرآن را کتاب حضرت محمد(ص) شمردن، حرف زور زدن و آهن سرد کوفتن است و بهتر است که واقعبینانه همچون خود مسلمانان، کتاب آسمانی آنان را کلام الهی و وحیانی بشماریم [قابل توجه محققان قرآنپژوه تجددگرای علمگرای افراطگرای خودمان که در جنب این دُوران نزدیک، از نزدیکانِ دور هستند و به خیال خود نوآوری و نوگویی و نوجویی میکنند که میگویند "قرآن کتاب محمد" است، و البته بعضی از برجستهترین قرآن پژوهان معاصر هم پاسخهای قاطع و مقنع به ایشان دادهاند].
این از نحوة نگاه مستشرقان که با گذشت زمان همواره بیشتر تلطیف یافته تا بدانجا که هم "دایرةالمعارف قرآن"، منتشره در هلند، نشر بریل که سابقة 400 ساله در نشر معارف و تحقیقات اسلامی دارد، زیر نظر خانم مک اولیف در 5 جلد (جلد ششم فهارس)، و آثار مرجع قرآنی منتشره از سوی انتشارات بلک ول و دانشگاه کمبریج که ولو قرآن را اعتقاداً و قلباً وحیانی ندانند، اما حرمت آن را نگه میدارند. اگر چه مستشرقان اسلام شناس و قرآنپژوهی هم هستند که در نهایت، قصد قربت ندارند و اهداف خود را در افکار حقانیت و وحیانیت قرآن، در لفافة تحقیقات ظاهر الصلاح پوشاندهاند، اما اینان بحمدالله در اقلیتند.
اما "روش" قرآنپژوهان غربی هم روز به روز بهتر میشود. در یک قرن و نیم پیش نولدکه کتابی در تاریخ قرآن به نام "تاریخ قرآن" به آلمانی نوشت که اصولاً نام و علم تاریخ قرآن متجددانه را باب کرد. او در تحقیق خود عمیق بود و پس از او هم بر گشتراسر و شوآلی و گویا پرتسل، کار او را تکمیل کردند و تجدید چاپ باز نگریسته و ویراستهای از آن به دست دادند. روش اینان مبتنی بر وحیانی شمردن قرآن نیست. به تعبیر بنده، نولدکه به همان شیوه درباره و پیرامون قرآن کار و تحقیق فقه اللغوی و متن پژوهی و تاریخ قرآنی خود را انجام میدهد که کارش پیرامون "شاهنامة فردوسی" را، که با ترجمة بزرگ علوی به فارسی هم برگردان و منتشر شده است. هر چه پیشتر آمدهایم، روش غربیان قرآن پژوه بهتر شده است. اما حداکثر و بهترین و منصفانهترین روشی که برای پژوهشهای خود در پیش گرفتهاند، شیوة "پدیدار شناسی" است. در این شیوه محقق با وصف و توصیف و تحلیل، در حد ممکن، بدون دخالت دادن احساسات یا اعتقادات خود، صرفاً با متن پژوهی و پدیده پژوهی تاریخی، کار میکند. همین است که مقاله وحی (Revelaton) در دایرةالمعارف قرآن (EQ) زیر نظر خانم مک اولیف، تقریباً از دیدگاه رسمی اسلامی / شیعی ـ که در مورد قرآن در کلیت و وحیانیت و تحریف ناپذیری آن یکسان است ـ قابل قبول است. و نقطة مقابل نظرگاه تجددگرایان علم زدة طبیعتگرای ایرانی و عرب است که جمعاً 7-8 نفرند و میخواهند نظرگاه فروید پسند خود را به جامعه اسلامی تحمیل کنند.
دربارة دورههای استشراق باید گفت که دورة اول آن در حدود 7-8 قرن پیش ردیّه نویسانه و خصمانه بود و دورة جدید آن با مدارا و مروت و با خونسردی علمی است.
در مورد تأثیرگذاری و تأثیر بردن هم باید عرض کنم چنین تعاملی خواه ناخواه وجود دارد. ترجمة قرآن در اوج ارزشمندی علمی است. بیش از 50 ترجمه به انگلیسی، و 50 ترجمه به فرانسه در کمتر از 50 سال اخیر به عمل آمده که در بهترین و خوشبینانهترین برآورد و دقیقترین آمار ترجمههای فارسی ـ به شرط آنکه از ارزش علمی بیشتر از حداقل برخوردار باشند ـ بیشتر از این تعداد نیست.
بسیاری از محققان ما که درباره غرب تحقیق میکنند، زحمت فراگیری یک ـ دو، یا دو ـ سه زبان غربی را به خود نمیدهند، اما از دیرباز، مترجمان قرآن، یا قرآنپژوهان غرب، حتماً به شیوة علمی و آکادمیک، عربی قرآنی و حتی عربی روز را فراگرفتهاند، و میگیرند. این سختکوشی و روشمندی و روشدانی سزاست که نصب العین ما شود.
( ارزیابی حضرتعالی از وضعیت قرآن پژوهی در جهان تشیع و به ویژه ایران امروز چیست؟ وظایف محققان و مؤسسات قرآنپژوهی کشور را در این زمینه چه میدانید؟
( به مدلول "ما اکثر الضجیج و اقلّ الحجیج" باید عرض کنم نمایشها بیشتر از کار و بار واقعی است. البته بنده از دو نمایش سالانه و جهانی قرآنی در کشورمان کمال تشکر را به سهم خود به عنوان یک قرآن پژوه و مترجم قرآن که دیگر پا به سن گذاشته و دارد کمکم باز به سهم خود، کار را به نسل بعدی وا میگذارد، عرضه بدارم، یکی نمایشگاه بینالمللی قرآن است و دیگر مسابقات بینالمللی قرائت، حفظ و تفسیر قرآن که اولی به ابتکار و همت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برگزار میشود و هر سال از سال پیش بهتر است. جمعی از خادمان قرآن هم، از مترجم و محقق و مفسّر گرفته تا چاپگر و ناشر آثار قرآنی معرفی میشوند و دستاوردهای قرآن پژوهانه و قرآنی مهمی از جمله خوشنگاریهای شگرف قرآن در آن در معرض دید دوستداران قرار میگیرد. دومی به همت و ابتکار سازمان اوقاف است. در حدود بیست دوره از آن یا شاید بیشتر، برگزار شده. داورها از سراسر 57 کشور اسلامی هستند، جای شکر و شادی و شگفتی است که بارها قاریان خوشخوان و حافظان قرآن از کشور خودمان به مقام اول یا دوم و سوم میرسند یا رسیدهاند. حال آنکه عربها "الناطق بالضّاد" هستند و ما به نحوی مادرزاد و زیستشناسانه آواگاهها (مخارج حروف) خاصی مانند عین، حاء حطی، صاد، ضاد، طاء، ظاء، ث و قاف را نداریم. اما هنرمندان کشورمان از شدت عشق به قرآن، تجویدشان را به سطح عالی همطراز جهان اسلام (به ویژه عرب زبان) رسانده است. برای تفصیل و توضیح بیشتر دربارة این دو پدیده که نهاد فرهنگی ـ قرآنی مهمی شدهاند به "دانشنامة قرآن و قرآنپژوهی" (به کوشش بهاءالدین خرمشاهی) مراجعه فرمایید. در 3 سال پیش موزة ملی قرآن به همت جناب احمد مسجد جامعی وزیر پیشین ارشاد تأسیس شد و فعالیتهای ارزشمندی دارد. جناب صفار هرندی وزیر کنونی فرهنگ و ارشاد اسلامی خبر از آغاز فعالیتهای قرآنی مهمی داده است، از جمله تشکیل معاونت قرآنی در وزارت ارشاد که هنوز چشم به راه آن هستیم. البته بحمدالله در این باره، مشکل مالی وجود ندارد و به گفتة وزیر محترم ارشاد تأمین اعتبار انجام گرفته است. در همین جا موقع را مغتنم شمرده طرح / پیشنهاد تأسیس "فرهنگستان قرآن" را مطرح میسازم. لازم است طرح اولیه آن را همان سازمان روبه تأسیس معاونت قرآنی وزارت ارشاد تهیه و به شورای عالی ستاد انقلاب فرهنگی عرضه بدارد. خوب است، دست کم در مرحلة اول 15 تا 20 نفر از قرآنپژوهان کوشای امروز ایران (یا اگر صلاح باشد چند تن هم از سایر کشورهای اسلامی) انتخاب شوند که کلیه برنامهریزیهای کلان مسائل قرآنی، از جمله تدوین مصحف رسمی جمهوری اسلامی ایران، و طرحهایی نظیر ترجمة فارسی دستهجمعی قرآن را پیش ببرند. یا فیالمثل چنانکه پیشنهاد سنجیدة استاد دکتر غلامعلی حداد عادل بود، در کلیه سطوح آموزشی روزانه، در حدود یک صفحه قرآن همراه با ترجمة آن خوانده شود. یا همچنین از رؤسای کلیة نهادهای بزرگ قرآنی از جمله "مرکز ترجمان وحی"، "مرکز فرهنگ و معارف قرآن"، "پژوهشگاه فرهنگ و اندیشة اسلامی" که قبلاً "دانشنامة امام علی(ع)" را منتشر ساخته و اکنون چند سال است که در تدارک و تدوین دانشنامة بزرگ قرآن کریم است، نیز معاون قرآنی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، و مدیر موزه ملی قرآن و از استادان قرآن شناس عالیمقام حوزة علمیه قم نظیر آیات عظام عبدالله جوادی آملی و ناصر مکارم شیرازی و محمدصادقی تهرانی برای عضویت پیوسته، دعوت و انتخاب به عمل آید. و میتوان مانند چهار فرهنگستان موجود که داریم (ادب، هنر، علوم، پزشکی) عدهای نیز که محدودیت خاصی ندارد به عنوان عضو وابسته (عمدتاً افتخاری) انتخاب گردد. از مؤسسات قرآنی سخنی گفته شد و در ادامه آن عرض میکنم که ادارة کل "مرکز توسعه و ترویج فعالیتهای قرآنی کشور" مدتهاست که کمفروغ و شاید غیرفعال شده است. حتی نشریة خبری قرآنی آن، یعنی "گلستان قرآن" هم تعطیل شده است. انشاءالله با تشکیل معاونت قرآنی، این مراکز هم فعال خواهند شد.
چند نشریه قرآنی خوب داریم 1) فصلنامه بیّنات (قم) 2) دوفصلنامه ترجمان وحی (قم که با بهترین نشریات قرآنی جهان اسلام قابل مقایسه و بلکه از آنها غنیتر است) 3) فصلنامه پژوهشهای قرآنی (مشهد) . البته یک دایرةالمعارف قرآن از سوی مرکز فرهنگ معارف قرآن (قم) منتشر شده (تا کنون 5 جلد) که انتشار آن ادامه دارد. در عین حال و در عین شکرگزاری در انتظار انتشار دانشنامة بزرگ قرآنی از سوی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشة اسلامی هستیم. اجازه میخواهم بقیة گفتگو را بگذاریم برای شمارة بعد.
ادامه دارد...
سوتیترها
معیارهای ترجمة خوب و مطلوب به زبان فارسی از این قرار است: الف) به نثر معیار باشد؛ ب) اندکی تفسیری یا تفسیرآمیز باشد. ج) حفظ صیغه و رعایت ساختار متن اصلی تا حد ممکن . د) تبعیت نکردن از فراوانی ادوات و حروف تأکید.
بنده اولین مترجمی بودهام که دریافتهام و این کشف خود را با آثار و اقوال نحویان بزرگ قدیم مستند ساختهام که "ف" در بیش از 90درصد مواردش در قرآن کریم، فاء عاطفه است، لذا در ترجمهام به جای آن، واو عاطفه آوردهام. همین یک حرف و ترجمة درست آن، چهرة ترجمه را در حد خود ـکه کم هم نیست ـدگرگون میکند.
از میان علوم پانزده ـ شانزدهگانه قرآنی، نقش علم نحو، و تفسیر از همه بیشتر است. البته شأن نزول هم چه بسیار به فهم درست، و سپس ترجمة صحیح کمک میکند. مترجم قرآن اگر شناگر دریای تفسیر نباشد، کشتی آرزوی او به ساحل رستگاری نخواهد رسید.
نگاه مستشرقان در قرآنپژوهی، ابتدا خصمانه، سپس رقیبانه، سپس ظاهراً دوستانه و باطناً منکرانه بود و حتی هنوز هم که تلطیف شده، ظاهر و باطن آن فرق دارد. وقتی رژی بلاشر در حدود نیم قرن پیش ترجمة شیوای خود از قرآن را به زبان فرانسوی منتشر کرد، با کمال شگفتی سه جملة غیرقرآنی که عرفاً به "آیات شیطانی" معروفند و سلمان رشدی کژاندیش وکژآیین نیز نام کتاب عنیف و سخیف خود را "آیات شیطانی" نهاده است، در آن وجود داشت.
هر چه پیشتر آمدهایم، روش غربیان قرآن پژوه بهتر شده است. اما حداکثر و بهترین و منصفانهترین روشی که برای پژوهشهای خود در پیش گرفتهاند، شیوة "پدیدار شناسی" است. در این شیوه محقق با وصف و توصیف و تحلیل، در حد ممکن، بدون دخالت دادن احساسات یا اعتقادات خود، صرفاً با متن پژوهی و پدیده پژوهی تاریخی، کار میکند.
پینوشتها:
1 ـ بقره/ 30.
2 ـ بقره / 249.
3 ـ انعام/ 75.
4 ـ یوسف/ 15.